خلاقیت و نوآوری در مدیریت پارت دوم
 
مکانی برای تشنگان مدیریت

انسدادهای ادراكی

همان طور كه توضیح داده شد، انسدادهای ادراكی موانع ذهنی خلاقیت هستند. به طورخلاصه ومثمرثمر چهار نوع از انسدادهای ادراكی را در زیر موردبحث قرار می دهیم.

۱) ثبات:

ثبات به معنای آن است كه فرد اسیر روش نگریستن واحد به یك مشكل یا استفاده از یك نگرش در تعریف، تشریح یا حل آن می شود. به آسانی می توان دید كه چرا پایداری در حل مشكل متداول است، زیرا داشتن ثبات، یا سازگاری، یك خصلت بسیار باارزش برای اكثر ما به شمار می رود. ثبات اغلب با بلوغ، صداقت و هوشمندی مرتبط است. برعكس، بی ثباتی را مترادف با غیرقابل اعتماد، غیرعادی یا باد سر تلقی می كنیم.

به عقیده تنی چند از روانشناسان برجسته، درحقیقت نیاز به ثبات مهمترین عامل ایجاد انگیزش در رفتار بشر است. به عقیده آنها هرگاه افراد نگرش یا موضع خاصی را درمورد یك مشكل به كارگیرند، به احتمال زیاد، آنها همان خط مشی را بدون انحراف در آینده نیز دنبال خواهندكرد.

ازسوی دیگر، ثبات، برخی اوقات خلاقیت را از بین می برد. و نمونه از انسدادهای ادراكی مبتنی بر ثبات تفكر عمودی و فقط استفاده از یك زبان تفكر است.

تفكر عمودی (VERTICAL THINKING):

این واژه توسط ادوارد دیبونو (۲) به وجود آمد كه معنی آن، تعریف یك مشكل فقط به یك طریق بدون درنظر گرفتن نظریه های دیگر است. برعكس، متفكران افقی كه راههای دیگری برای بررسی مشكل ایجاد می كنند و تعاریف گوناگونی ارائه می دهند.

یك زبان تفكر واحد:

دومین نماد از انسداد ادراكی استفاده از یك زبان فكر كردن است بدین معنا كه بیشتر از یك زبان برای تعریف و ارزیابی مشكل به كار برده نمی شود. اكثر مردم در قالب كلمات فكر می كنند، بدین صورت كه آنها درباره یك مسئله و حل آن برحسب زبان لفظی فكر می كنند. لازم به ذكر است كه حل عقلایی مشكل این نگرش را تقویت می كند. باید بگوییم زبانهای فكری دیگری هم موجودند مانند زبانهای نمادین (ریاضیات)، تصورات حسی، احساسات و عواطف و تصورات بررسی كه هرقدر زبانهای بیشتری دراختیار حل كنندگان مشكل قرار می گیرد، راه حلهای آنان بهتر و خلاق تر خواهدبود.

۲) تعهد:

تعهد نیز می تواند به عنوان یك انسداد ادراكی در حل خلاقانه مشكل عمل كند. به محض اینكه افراد به یك نقطه نظر خاص تعریف یا راه حل متعهد می شوند، محتمل است كه آن تعهد را پیگیری كنند. دوگونه ای از تعهد كه انسدادهای ادراكی را باعث می شود، كلیشه سازی مبتنی بر تجربه گذشته و نادیده گرفتن مشتركات است.

كلیشه سازی مبتنی بر تجربه گذشته:

یعنی مشكلات فعلی به عنوان گونه هایی از مشكلات گذشته دیده شوند. «مارچ و سیمون» (۳) اظهار می دارند كه یك مانع عمده در حل ابداعی مشكل، آن است كه افراد گرایش دارند مشكلات كنونی را در قالب مشكلاتی كه در گذشته با آن روبرو بوده اند، تعریف كرده و بالطبع برهمین پایه نیز راه حل جویی می كنند. بنابراین، هم تعریف وهم راه حل پیشنهادی مشكل كنونی توسط تجربه گذشته محدود می شود. مثال عینی این وضعیت چسب «اسپنس سیلور» است.(۴)

او اختراع خود را در راستای فرمول جدید مولكولی چسب جدیدی كه ساخت، برحسب شكستن كلیشه سازی مبتنی بر تجربه گذشته توصیف می كند. این طور كه از نوشته هایش برمی آید او فرمول متداولی را كه متون علمی توصیه می كردند و متشكل از یك سری عناصر خاص با مقادیر ثابت بود را رد كرد و فرمول جدیدی را مطرح ساخت كه از قضا پس از شكست طرح وی در ابتدا، پس از ۵ سال به دنیا شناسانده شد و منفعتی سالانه به مبلغ نیم میلیون دلار برای شركت ۳M به ارمغان آورد.

نایده گرفتن مشتركات:

دومین تجلی انسداد ادراكی مبتنی بر تعهد، شكست در شناسایی شباهتها میان قطعات به ظاهر ناهمگون داده ها است.

این پدیده معمول ترین انسداد شناسایی شده در خلاقیت است. یعنی فرد نسبت به نقطه نظری خاص باتوجه به این واقعیت كه عوامل متفاوت هستند، متعهد می شود و ناتوان در ایجاد ارتباطات، شناسایی موضوعها، یا درك مشتركات می شود. توانایی در یافتن یك تعریف یا راه حل برای دو مشكلی كه به نظر غیرمشابه می آیند یكی از ویژگیهای افراد خلاق است.

كشف پنی سیلین توسط «سرالكساندر فلمینگ» نتیجه كشف یك مطلب مشترك میان وقایع ظاهرا" غیرمرتبط بود.

فردریك ككوله (FREDRIC KEKULE)(۵) شیمیدان معروف رابطه ای بین رویای خود (ماری كه دم خود را بلعید) و ساختار شیمیایی یك مواد تركیبی آلی مشاهده كرد. (كه درنظر اول هیچ رابطه ای بین رویای ساختار شیمیایی وجود ندارد) این درون بینی خلاق او را به كشف این پدیده هدایت كرد كه تركیبات آلی مانند بنزین به جای ساختار باز دارای حلقه های بسته هستند.

۳) تراكم:

انسدادهای ادراكی همچنین درنتیجه تراكم و تلخیص اندیشه‌ها رخ می‌دهد. یعنی نگاه كردن خیلی محدود به یك مشكل، غربال كردن خیلی زیاد داده ها، یا ایجاد فرضیه هایی كه مانع از حل مشكل می شوند، نمونه های متداول آن هستند. دو مثال متقاعدكننده از تراكم محدودكردن ساختگی مشكلات و عدم تشخیص جزء از كل است.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 156
بازدید کل : 56076
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1


parsskin go Up